بدون شک ترس از عوامل و اشیاى خطرناک، حالتى است که خداوند براى حفظ جان و سلامت انسان آفریده است. هنگامى که حادثه خطرناکى رخ مىدهد یا موجود خطرناکى به انسان حمله مىکند و خود را قادر بر دفاع نمىبیند ترس بر او غالب شده و خود را به سرعت از صحنه خطر دور مىسازد. این نوع از ترس، منطقى و موهبتی الهى براى حفظ انسان از خطرات است. هرگاه سیلاب عظیمى حرکت کند و انسان خود را در مسیر آن ببیند و بترسد و با سرعت خود را کنار بکشد چه کسى مىگوید این ترس، ناپسند است؟
ولى ترس نابجا که ناشى از توهم یا ضعف نفس یا عدم مقاومت در مقابل مشکلات باشد، مطمئناً مذموم و نکوهیده است و این گونه ترس هاست که انسان را از رسیدن به مقاصد عالیه باز مىدارد. به همین دلیل از قدیم گفتهاند: افراد شجاع به موفقیتهاى بزرگ دست مىیابند.
«کسى که ملاحظه سخنان این و آن را کند (و از آن بترسد) از غصه مىمیرد
ولى افراد جسور و شجاع به لذات و کامیابىها مىرسند».
واژه «هیبة» گاهی به معناى شکوه و جلال آمده که موجب خوف دیگران مىشود و گاه به معناى ترس است که در اینجا معناى دوم اراده شده است آن هم ترس بیجا، و واژه «خیبة» به معناى خسران و شکست و ناکامى و محرومیت است و این دو همواره با هم قریناند و به این ترتیب امام مىخواهد پیروان خود را به شجاعت در تمام امور دعوت کند.
امیرالمومنین(ع) در جمله کوتاه و پرمعناى دوم مىفرماید: «کم رویى با محرومیت همراه است». (وَالْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ).
حیاء مانند هیبت دو معناى باارزش و ضد ارزش دارد. حیاى ارزشمند آن است که انسان از هر کار زشت و گناه و آنچه مخالف عقل و شرع است بپرهیزد؛ و حیاى ضد ارزش آن است که انسان از فراگرفتن علوم و دانشها و یا سؤال کردن از چیزهایى که نمىداند یا احقاق حق در نزد قاضى و یا دیگران اجتناب کند؛ همان چیزى که در عرف، از آن به کم رویىِ ناشى از ضعف نفس تعبیر مىشود. منظور امام(علیه السلام) در این حکمت هم، همان معناى دوم است که انسان را گرفتار محرومیت ها مى سازد.
در حدیثى از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودند: «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْل وَحَیَاءُ حُمْق فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ: شرم و حیا دو گونه است حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه؛ حیاى عاقلانه از علم سرچشمه مىگیرد و حیاى احمقانه از جهل». (کافی، ج 2، ص 106)
در حدیثى نیز از امام صادق آمده است که فرمود: «الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَمِنْهُ قُوَّةٌ وَإِسْلاَمٌ وَإِیمَانٌ: حیا بر دو گونه است قسمى از آن ضعف و ناتوانى و قسمى دیگر، قوت و اسلام و ایمان است». (بحارالانوار، ج 75، ص 242)
در حدیث دیگرى در غررالحکم از على(علیه السلام) هم در این باره آمده است که: «مَنِ اسْتَحیى مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقٌ: کسى از گفتن حق شرم کند احمق است».
بعضى از علما در تعریف حیا چنین گفتهاند: «حیا ملکهاى نفسانى است که سبب انقباض و خوددارى نفس از انجام کارهاى قبیح و انزجار از اعمال خلاف آداب به سبب ترس از ملامت مىشود». البته این همان حیاى ممدوح و باارزش است.
در تفسیر حیاى مذموم هم گفتهاند: «همان انقباض نفس و خوددارى از انجام کارهایى است که قبیح نیست، بلکه لازم است انسان بر اثر کم رویى آن را ترک مى کند».(سفینه البحار، ماده حیا)
سپس در ادامه سخن، امام در سومین جمله حکمت آمیز به اهمّیّت استفاده از فرصتها پرداخته و مىفرماید: «فرصتها همچون ابر در گذرند، پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید (و پیش از آن که از دست برود از آنها استفاده کنید». (وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ).
منظور از فرصت، آماده شدن کامل اسباب کار خوب است، مثل این که تمام مقدمات جهت تحصیل علم براى کسى فراهم گردد. هم تن سالم دارد، هم هوش و استعداد، هم استاد لایقى آماده تدریس او و هم فضاى آموزشى خوبى در اختیار اوست که در عرف نام آن را فرصت مىگذارند و از آنجایى که فرصتها ترکیبى از عوامل متعددى است و هر کدام از این عوامل ممکن است بر اثر تغییراتى زایل شود از این رو فرصتها زودگذرند.
لذا در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: «الْفُرْصَةُ سَرِیعَةُ الْفَوْتِ بَطِیئَةُ الْعَوْدِ: فرصت با سرعت از دست مىرود و به زحمت به دست مى آید».(بحارالانوار، ج 75، ص 113)
به همین دلیل روایات فراوانى در باب «اغتنام فرصت» آمده است و به ما دستور داده شده که فرصتها را غنیمت بشمریم، چرا که ترک آن اندوه بار است.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نامه 31 نهجالبلاغه در این باره، به فرزند عزیز خود مىفرماید: «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً: به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد».
به هر حال تمام مواهب الهى که در دنیا نصیب انسان مىشود، فرصتهاى زودگذرند. جوانى، تندرستى، امنیت، آمادگى روح و فکر، بلکه عمر و حیات انسان همگى فرصتهاى زودگذرى هستند که اگر آنها را غنیمت نشمریم و بهره کافى نگیریم نتیجهاى اندوهبار خواهد داشت.
اى دل به کوى عشق گذارى نمىکنى اسباب، جمع دارى و کارى نمىکنى
چوگان حکم در کف و گویى نمىزنى بازِ ظفر به دست و شکارى نمىکنى
ترسم کزین چمن نبرى آستینِ گل کز گلشنش تحمل خارى نمىکنى